ایست قلبی اصطلاحی است که معمولاً به جای لحظه مرگ استفاده می شود، زیرا زمانی است که قلب پمپاژ موثر خون به عضلات و بافت های بدن، به ویژه مغز را متوقف می کند. این همان نقطه ای است که هر بیمار می میرد و با نبود نبض و تنفس می توان آن را تشخیص داد.
اگرچه ایست قلبی مرگ بالینی محسوب می شود، اما می توان آن را با احیای قلبی ریوی (CPR) و در برخی موارد دفیبریلاسیون درمان کرد. موفقیت تلاشهای احیا به عوامل مختلفی بستگی دارد و محدودیتهایی برای دستیابی به آن وجود دارد. برخی از انواع تروما یا ایست قلبی طولانی مدت به سادگی قابل زنده ماندن نیستند و در چنین مواردی، تلاش برای احیا بیهوده است.
در زمینه ایست قلبی طولانی مدت، مرگ مغزی به عنوان نقطه بدون بازگشت در نظر گرفته می شود. در این مرحله مغز از کار می افتد و سیستم های بدن شروع به خاموش شدن می کنند. به همین دلیل است که درک تفاوت بین ایست قلبی و مرگ مغزی و تشخیص اینکه چه زمانی فرد فراتر از مداخله پزشکی است، بسیار مهم است.
نشانه های مرگ آشکار و غیر قابل برگشت
همه بیماران مبتلا به ایست قلبی را نمی توان نجات داد، صرف نظر از تلاش های نجات. با بدتر شدن آسیب سلولی به دلیل کمبود اکسیژن و مواد مغذی، همراه با تجمع سموم و دی اکسید کربن، شانس احیا با گذشت زمان کاهش می یابد.
پاسخ دهندگان اورژانس از علائم خاصی برای تعیین اینکه آیا بیمار فراتر از کمک احیا است یا خیر استفاده می کنند (منبع مطلب).
برای اینکه بفهمند چه کسی مرده تر از آن است که نجات یابد، امدادگران اورژانس به دنبال پنج نشانه مرگ غیرقابل برگشت هستند:
- سر بریدن
- تجزیه
- جنون پس از مرگ
- سفتی پس از مرگ
- غیرقابل تشخیص سوخت
۱. تجزیه
تجزیه نشانه واضح مرگ است، زیرا نشان می دهد که گوشت بدن شروع به پوسیدگی کرده است. اگرچه ممکن است گوشت در مناطق خاصی در اطراف یک فرد زنده بمیرد، مانند موارد سرمازدگی، تجزیه در بدن به طور کلی به معنای پایان زندگی است.
زنده بودن یا مرگ آبی زمانی رخ می دهد که خون از گردش خون باز می ماند و بر اساس موقعیتی که بدن در زمان مرگ در آن قرار دارد در پایین ترین نقاط بدن قرار می گیرد. رگه های بنفش رنگی که روی بدن ظاهر می شود، شبیه به کبودی، نتیجه این خون نشسته است. نشاط می تواند تنها در عرض ۱۵ دقیقه پس از مرگ قابل مشاهده باشد.
این علائم، همراه با عدم تنفس و ضربان قلب، به متخصصان پزشکی و امدادگران اورژانس کمک می کند تا تشخیص دهند که یک فرد واقعاً مرده است.
۲. زنده بودن پس از مرگ
هنگامی که جریان خون متوقف می شود، جاذبه زمین را فرا می گیرد. اصطلاح لاتین livor mortis یا مرگ آبی است. خون در پایین ترین نقاط بدن می نشیند که بستگی به موقعیتی دارد که بدن در زمان مرگ در آن قرار دارد.
اگر شخصی در رختخواب بمیرد، رگه های بنفش روی پشت او – رنگی شبیه به کبودی – چین و چروک روی ملحفه ها را دنبال می کند و نشان می دهد که مدت زیادی است که خون در گردش نیست. Lividity می تواند در کمتر از ۱۵ دقیقه ظاهر شود.
۳. سفتی پس از مرگ
اصطلاح «سفت» برای توصیف اجساد مرده به کار میرود، به دلیل سفتی که مدت کوتاهی پس از توقف ضربان قلب فرد ایجاد میشود. این سختی مرگ، یا مرگ سخت، توسط آنزیمهایی ایجاد میشود که از طریق تجزیه تولید میشوند و سلولهای عضلانی را میشکنند. این فرآیند پیچیده است و مدت سفتی بر اساس عواملی مانند گرما و رطوبت متفاوت است.
۴. سوختگی بسیار شدید
آخرین علامت مرگ غیرقابل برگشت مختص بیمارانی است که بر اثر سوختگی فوت می کنند. هنگامی که یک قربانی سوختگی آنقدر آسیب دیده باشد که دیگر قابل شناسایی نباشد، دیگر امکان احیا وجود ندارد. این علامت نشان می دهد که بدن آسیب زیادی را متحمل شده است و سیستم ها برای همیشه خاموش شده اند (منبع مطلب).
۵. مرگ مغزی
در صورت ایست قلبی طولانی مدت، مرگ مغزی (همچنین به عنوان مرگ بیولوژیکی شناخته می شود) نقطه مطلق بدون بازگشت در نظر گرفته می شود (منبع مطلب).
کلام پایانی
وجود حتی یکی از پنج علامتی که مرگ غیرقابل برگشت را نشان می دهد، نشانه آشکاری است که تلاش برای احیا بیهوده است. این نشانهها شامل بریدن سر، تجزیه، شکنجه پس از مرگ، سفتی پس از مرگ، و سوزاندن غیرقابل تشخیص است. در حالی که داشتن همه این علائم ضروری نیست، اما حضور آنها به طور جمعی نشان می دهد که تلاش های بیشتر برای احیا ضروری نیست.
این تصمیم هم برای امدادگران حرفه ای و هم برای افرادی که ممکن است خود را در یک موقعیت تهدید کننده زندگی بیابند بسیار مهم است. برای جلوگیری از هدر دادن زمان و منابع ارزشمند برای تلاش های بیهوده برای احیاء، درک زمانی که فرد فراتر از کمک است، ضروری است.