یکی از راههای فکر کردن در مورد تعادل بین کار و زندگی از طریق مفهومی به نام نظریه چهار شعله است که دیدگاه جالبی را در مورد نحوه تخصیص زمان و انرژی خود بین جنبههای مختلف زندگیمان ارائه میدهد. این نظریه نشان می دهد که زندگی را می توان با اجاقی با چهار شعله نشان داد که هر کدام نماد یک ربع اصلی وجود ما هستند.
اولین شعله نشان دهنده زندگی خانوادگی ماست. اینجا جایی است که ما روابط خود را با همسر، فرزندان، والدین، خواهر و برادرها و اعضای خانواده بزرگمان پرورش می دهیم. ما برای ایجاد یک محیط حمایتی برای همه افراد درگیر وقت صرف می کنیم و اطمینان می دهیم که هر یک از اعضا احساس ارزشمندی و مراقبت می کند. شعله دوم نماد حلقه یا دوستی های اجتماعی ماست. این شامل گذراندن زمان با کیفیت با دوستان، شرکت در گردهمایی ها، و ایجاد ارتباطاتی است که زندگی ما را از نظر عاطفی غنی می کند.
سومین شعله به سلامت و تندرستی ما – هم جسمی و هم روحی – اختصاص دارد. این شامل ورزش منظم، خوردن یک رژیم غذایی متعادل، خواب کافی، مدیریت سطح استرس و مراقبت ذهنی از خود با دنبال کردن سرگرمیها یا فعالیتهایی است که به ما شادی و آرامش میدهد. شعله چهارم زندگی کاری ما را نشان می دهد. اینجاست که ما زمان، انرژی و مهارت های خود را برای دستیابی به موفقیت حرفه ای، رعایت ضرب الاجل ها و کمک به سازمانی که بخشی از آن هستیم، سرمایه گذاری می کنیم.
بر اساس نظریه چهار شعله، برای موفقیت در هر زمینه ای از زندگی (چه خانواده، دوستان، سلامتی یا کار)، باید یک شعله دیگر را به طور کامل قطع کنید. به عنوان مثال، اگر می خواهید در شغل خود برتر باشید و رشد شغلی خود را در اولویت قرار دهید، ممکن است لازم باشد مدتی را که با خانواده تان سپری کرده اید، معاشرت با دوستان یا مراقبت از سلامت خود را فدا کنید.
برای دستیابی به موفقیت بیشتر، این تئوری پیشنهاد می کند که باید دو شعله را به طور کامل قطع کنیم. به عنوان مثال، اگر فردی بر روی آرمانهای حرفهای خود و دستیابی به نقاط عطف شغلی تمرکز لیزری داشته باشد، ممکن است زندگی خانوادگی و دوستی خود را برای دستیابی به این اهداف قربانی کند.
با این حال، توجه به این نکته مهم است که این تفسیر افراطی از نظریه ممکن است برای همه مناسب یا مطلوب نباشد. بسیاری از افراد تلاش میکنند تا تعادلی بین هر چهار شعله بیابند و تلاشهای آگاهانهای انجام میدهند تا زمان و انرژی خود را به طور یکنواخت در مناطق مختلف زندگی تخصیص دهند، بدون اینکه هیچ جنبهای را به طور کامل قربانی کنند. این رویکرد مستلزم ارزیابی مجدد، اولویتبندی و انطباق مداوم با تغییر شرایط در طول زمان است.
در پایان، نظریه چهار شعله با تأکید بر اهمیت تخصیص عاقلانه منابع محدودمان در جنبههای مختلف زندگیمان، راه روشنگری برای تفکر در مورد تعادل بین کار و زندگی ارائه میدهد. در حالی که ممکن است وسوسه انگیز باشد که برای دستیابی به موفقیت، یک حوزه را به قیمت سایر زمینه ها اولویت بندی کنید، یافتن یک رویکرد متعادل که هر چهار مشعل را پرورش می دهد، می تواند به طور کلی منجر به یک زندگی رضایت بخش تر و رضایت بخش تر شود.
نظریه چهار شعله می گوید: «برای موفقیت باید یکی از شعله های زندگی خود را قطع کنید. و برای اینکه واقعاً موفق باشید، باید دو مورد را از بین ببرید.”
سه نما از چهار شعله
واکنش اولیه بیشتر افراد به نظریه چهار شعله این است که به دنبال راهی برای دور زدن محدودیت های به ظاهر سخت آن باشند. “آیا می توان موفق شد و هر چهار شعله را همزمان روشن نگه داشت؟” به امید یافتن راه حلی که اجازه دهد در کار، سلامتی، خانواده و دوستی ها بدون فدا کردن هیچ یک از آنها موفق بود.
یک راه حل ممکن ترکیب دو شعله در یک دسته بود. “اگر خانواده و دوستانم را به عنوان دسته “زندگی شخصی” خود جمع کنیم، چه؟ به این ترتیب، به طور بالقوه میتوان زمان بیشتری را به آن دسته ترکیبی اختصاص داد و در عین حال بر سلامت و کار جداگانه تمرکز کرد.
ایده دیگری که به ذهن خطور می کند ادغام دسته بندی سلامت و کار بود. “شاید داشتن یک میز ایستاده کمک کند در حالی که ساعات طولانی کار می کنیم سالم باشیم.” با این حال، به زودی متوجه می شوید که این طرز فکر ناقص است. صرفاً تغییر یک جنبه از زندگی ام لزوماً به این معنی نیست که در زمینه دیگری پیشرفت قابل توجهی می کنید.
همانطور که به تفکر در نظریه چهار شعله ادامه دهیم، مشخص می شود که پیام اصلی در مورد پذیرش و قبول معاوضه ها به عنوان بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی است. به عنوان مثال، اگر می خواهید در حرفه خود برتر باشید و یک ازدواج قوی داشته باشید، ممکن است نیاز داشته باشید که وقت خود را با دوستان خود فدا کنید یا سلامت خود را کمتر در اولویت قرار دهید. به طور مشابه، اگر می خواهید والدین عالی باشید و در عین حال به دنبال موفقیت شخصی هستید، ممکن است به معنای مهار جاه طلبی های خود در محل کار باشد.
در نهایت، ما با این تصمیم روبهرو هستیم که آیا زندگی نامتعادل اما با عملکرد بالا در یک زمینه را داشته باشیم یا تعادل را در تمام جنبههای زندگیمان حفظ کنیم، بدون اینکه پتانسیل را به طور کامل در هر یک از این ۴ قسمت به حداکثر برسانیم. هیچ یک از این دو انتخاب ذاتاً درست یا نادرست نیست. بستگی به اولویت ها و ارزش های شخصی دارد.
درک نظریه چهار شعله کمک می کند تا در مورد نحوه تخصیص زمان و منابع خود انتقادی تر فکر کنید. با درک این موضوع که معاوضه ها جنبه اجتناب ناپذیری از زندگی هستند، می توان تصمیمات آگاهانه تری در مورد اینکه کجا می خواهید تلاش هایتان را متمرکز کنید و چه فداکاری هایی برای رسیدن به اهدافتان انجام دهید، بگیرید.
گزینه ۱: شعله ها را برون سپاری کنید
ما همیشه جنبه های کوچک زندگی خود را برون سپاری می کنیم، چه در حال خرید فست فود برای اجتناب از پخت و پز باشیم و چه خودروهای خود را به تعمیرگاه ببریم به جای اینکه خودمان آنها را تعمیر کنیم. این تمرین به ما امکان می دهد در زمان صرفه جویی کنیم و روی سایر زمینه های زندگی تمرکز کنیم. آیا میتوانیم این مفهوم را در یکی از جنبههای زندگیمان به کار ببریم و در نتیجه زمان را برای تمرکز روی سه جنبه باقیمانده آزاد کنیم؟
یک مثال کار است. برای بسیاری از افراد، شغل آنها مسئولیت اصلی آنهاست و بخش قابل توجهی از زمان آنها را مصرف می کند. کارآفرینان و صاحبان مشاغل می توانند از نظر تئوری وظایف حرفه ای خود را با استخدام کارمندان برون سپاری کنند.
نمونه دیگر فرزندپروری است. والدین شاغل اغلب چاره ای ندارند جز اینکه با فرستادن فرزندان خود به مهدکودک یا استخدام پرستار کودک، «برون سپاری» مشعل خانواده را انجام دهند. اگرچه این ممکن است ناعادلانه به نظر برسد، اما به موازات مثال کاری است که والدین اساساً به شخص دیگری پول می دهند تا شعله را روشن نگه دارند در حالی که وقت خود را در جای دیگری اختصاص می دهند.
مزیت برون سپاری این است که می توانید مشعل را بدون صرف وقت خود در حال کار نگه دارید. با این حال، حذف خود از معادله یک نقطه ضعف نیز به همراه دارد. اکثر کارآفرینان، هنرمندان اگر چیزی برای کار روزانه نداشته باشند، خود را خسته و بی هدف می یابند. هر پدر و مادری که با آنها روبرو شوید ترجیح میدهند به جای رها کردن فرزندانشان در مهدکودک، وقت باکیفیتی را با فرزندانشان بگذرانند.
برون سپاری باعث می شود شعله روشن بماند، اما آیا به شیوه ای معنادار عمل می کند؟
گزینه ۲: محدودیت ها را در آغوش بگیرید
یکی از ناامیدکنندهترین جنبههای تئوری چهار مشعل، توانایی آن در برجسته کردن پتانسیل استفاده نشده ما است. به راحتی می توان فکر کرد: «اگر زمان بیشتری داشتم، می توانستم پول بیشتری به دست بیاورم یا خوش اندام باشم یا زمان بیشتری را در خانه بگذرانم». این مفهوم نشان میدهد که ما اغلب احساس میکنیم که دائماً با مسئولیتها و اولویتهای متعدد، با منابع محدود زمان، انرژی و توجه، دستکاری میکنیم.
یکی از راههای مدیریت این مشکل این است که تمرکز خود را از آرزوی اینکه زمان بیشتری در اختیار داشتید، تغییر دهید تا زمانی را که در اختیار دارید به حداکثر برسانید. به عبارت دیگر، به جای اینکه از کمبود ساعات کاری خود در روز ناراحت باشید، محدودیت های خود را در آغوش بگیرید. این به این معنی است که بپذیرید هرگز منابع نامحدودی نخواهید داشت، اما به جای احساس محدودیت توسط این محدودیت ها، آنها را فرصتی برای رشد و بهبود ببینید. سوالی که باید از خود بپرسید این است: “با فرض مجموعه خاصی از محدودیت ها، چگونه می توانم تا حد امکان موثر باشم؟”
مثلا:
- با فرض اینکه من فقط می توانم از ساعت ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر کار کنم، چگونه می توانم بیشترین درآمد ممکن را داشته باشم؟
- با فرض اینکه من فقط می توانم هر روز ۱۵ دقیقه بنویسم، چگونه می توانم کتابم را با بیشترین سرعت ممکن تمام کنم؟
- با فرض اینکه بتوانم فقط ۳ ساعت در هفته ورزش کنم، چگونه می توانم به بهترین فرم ممکن برسم؟
این پرسش، تمرکز شما را به سمت چیزی مثبت (بهرهگیری حداکثری از آنچه در دسترس دارید) میکشد تا چیزی منفی (نگرانی از اینکه هرگز وقت کافی نداشته باشید). علاوه بر این، محدودیتهایی که به خوبی طراحی شدهاند در واقع میتوانند عملکرد شما را بهبود بخشند و به شما کمک کنند تا اهداف خود را به تعویق بیندازید. به عنوان مثال، یک ضرب الاجل سخت یا منابع محدود اغلب می تواند خلاقیت و نوآوری را تحریک کند، زیرا شما در این محدوده ها برای رسیدن به اهداف خود کار می کنید.
البته معایبی هم دارد. پذیرش محدودیت ها به این معنی است که بپذیرید کمتر از پتانسیل کامل خود کار می کنید. بله، راههای زیادی برای «هوشمندانهتر کار کردن، نه سختتر» وجود دارد، اما اجتناب از این واقعیت که محل صرف وقتتان اهمیت دارد، دشوار است. اگر زمان بیشتری را برای سلامتی یا روابط خود یا شغل خود اختصاص دهید، احتمالاً نتایج بهتری را در آن زمینه مشاهده خواهید کرد. با این حال، با تمرکز بر به حداکثر رساندن آنچه در اختیار دارید و استفاده حداکثری از منابع موجود، همچنان می توانید در آن محدودیت ها به موفقیت و رضایت برسید.
گزینه ۳: فصل های زندگی
روش سوم برای مدیریت چهار شعله شامل سازماندهی زندگی شما در فصول متمایز، تمرکز بر مناطق خاص به جای تلاش برای تعادل ثابت کار و زندگی است. با انجام این کار، می توانید انرژی بیشتری را به جنبه های خاصی از زندگی خود اختصاص دهید، زمانی که مهم ترین و مرتبط با شما هستند و امکان استفاده کارآمدتر از منابع را فراهم می کند.
در طول مراحل مختلف زندگی، اهمیت هر مشعل ممکن است تغییر کند. به عنوان مثال، در ۲۰ یا ۳۰ سالگی، بدون فرزند، ممکن است تناسب اندام و پیشرفت شغلی را در اولویت قرار دهید، زیرا مشعل های بهداشتی و کاری با ظرفیت کامل کار می کنند. با این حال، وقتی چند سال بعد تشکیل خانواده میدهید، تمرکز شما به تقویت روابط درون خانواده تغییر میکند و باعث میشود که مشعل سلامتی بجوشد در حالی که مشعل خانواده توجه بیشتری را به خود جلب میکند. دههها بعد، وقتی فرزندانتان بزرگ میشوند یا شرایط زندگی تغییر میکند، ممکن است دوباره دوستیهای قدیمی را احیا کنید یا اهدافی را دنبال کنید که مدتها انتظارش را میکشید، مانند راهاندازی یک کسبوکار.
اگرچه امکان دستیابی به تمام آرزوهای خود در طول زندگی وجود دارد، اما انجام همزمان آن می تواند غیر واقعی و معکوس باشد. “با هر آنچه که دارید – برای یک فصل به هدف خود متعهد شوید.” این به این معنی است که قبل از اینکه تمرکز خود را به ناحیه دیگری تغییر دهید، برای یک دوره خاص همه چیز را به یک منطقه اختصاص دهید.
علاوه بر این، وقف کامل خود به یک کار یا رابطه خاص برای مدت طولانی می تواند نتایج قابل توجهی از طریق اثر چند برابری به همراه داشته باشد. با متعهد شدن از صمیم قلب به یک جنبه از زندگی برای چندین سال، ممکن است بیشتر از زمانی که تلاش های خود را به مدت چندین دهه به طور نازک در چندین زمینه گسترش دهید، به دست آورید. این رویکرد از پذیرفتن فصول عدم تعادل و چرخش بین آنها در صورت لزوم حمایت می کند.
تعادل کار و زندگی: کدام شعله ها را قطع کرده اید؟
نظریه چهار شعله مفهومی روشنگر است که به واقعیت مدیریت منابع محدود ما، به ویژه زمان و انرژی می پردازد. این نشان می دهد که چگونه هر تصمیمی که می گیریم با یک مبادله یا هزینه خاص همراه است. در اصل، این ایده را به چالش می کشد که واقعاً می توان همه چیز را بدون فداکاری در این راه داشت.
برای درک کامل این نظریه، اجازه دهید ابتدا اجزای اصلی آن را بشکنیم. «شعله» جنبه های مختلفی از زندگی ما را نشان می دهد که نیازمند توجه و انرژی است، مانند کار، خانواده، علایق شخصی و مراقبت از خود. هر شعله بسته به اولویتهای ما و انتخابهایی که انجام میدهیم در سطوح مختلف کار میکند.
اکنون، در نظر بگیرید که برای تمرکز بر دیگران، باید کدام شعله ها را قطع یا کم کنید. شاید ترجیح داده اید شغل خود را بر روابط ترجیح دهید، یا شاید سرگرمی های شخصی را فدای مسئولیت های خانوادگی کرده اید. در هر صورت، درک این مبادلات می تواند به ما کمک کند تا از انتخاب های خود و عواقب آن آگاه تر شویم.
توجه به این نکته مهم است که لزوماً یک راه “درست” یا “نادرست” برای متعادل کردن این شعله ها وجود ندارد. بلکه در مورد یافتن چیزی است که شخصاً برای شما بهترین کار را دارد. برخی از افراد ممکن است از وقف کامل خود به حرفه خود رضایت داشته باشند، در حالی که برخی دیگر ممکن است پرورش روابط نزدیک را بیش از هر چیز دیگری در اولویت قرار دهند. نکته کلیدی این است که هر تصمیمی با هزینه ای همراه باشد و توجه به عواقب آن انتخاب ها باشد.
به طور خلاصه، نظریه چهار شعله به عنوان یادآوری قدرتمندی از اهمیت تصمیم گیری آگاهانه در مورد نحوه تخصیص زمان و انرژی است. با اذعان به اینکه کدام مشعل ها در زندگی ما قطع یا کاهش یافته اند، بهتر می توانیم از مبادلاتی که انجام داده ایم قدردانی کنیم و برای رسیدن به تعادل بیشتر در حرکت رو به جلو تلاش کنیم.