خانه » سلامت روان » قانون طلایی: چگونه در زندگی و تجارت با انگیزه بمانیم؟

قانون طلایی: چگونه در زندگی و تجارت با انگیزه بمانیم؟

در سال ۱۹۵۵، دیزنی لند به تازگی درهای خود را در آناهیم، کالیفرنیا باز کرده بود و فرصتی هیجان انگیز برای مردم محلی و بازدیدکنندگان فراهم کرد. پسر ده ساله ای به نام استیو مارتین در روز افتتاحیه از دروازه های پارک گذشت و سرشار از شور و شوق و امید بود. او با درخششی رویایی در چشمانش به یکی از کارمندان دیزنی نزدیک شد و از او پرسید که آیا راهی وجود دارد که بتواند در این مکان جادویی کار کند. برای خوشحالی او، قوانین کار در آن زمان نسبت به امروز ملایم‌تر بود و به جوانان اجازه می‌داد مشاغلی را انتخاب کنند که ممکن است اکنون ممنوع باشد.

این پسر موفق شد موقعیتی را برای فروش کتاب های راهنما به قیمت ۰.۵۰ دلار به دست آورد و درآمد کمی برای خود به دست آورد و در عین حال تجربه کاری ارزشمندی به دست آورد. در عرض یک سال، او خود را در حال انتقال به فروشگاه جادویی دیزنی یافت، جایی که روزهای خود را با یادگیری ترفندهایی از کارمندان قدیمی تر سپری کرد. او شروع به آزمایش با جوک‌ها کرد و روال‌های ساده را روی بازدیدکنندگان ناآگاه امتحان کرد. طولی نکشید که استیو متوجه شد در حالی که از اجرای جادو لذت می برد، چیزی که واقعاً او را مجذوب خود می کرد، خود هنر اجرا بود.

این اشتیاق تازه کشف شده، استیو را به سمت کمدین شدن سوق داد. با ورود به دوران نوجوانی، شروع به آزمایش روتین استندآپ خود در کلوپ های کوچک پراکنده در اطراف لس آنجلس کرد. این مکان ها به دور از جذابیت بودند. آنها اغلب مملو از حامیانی بودند که بیشتر به نوشیدنی ها یا مکالمات آنها علاقه مند بودند تا به صحبت های کمدین جدید روی صحنه گوش دهند. در یک شب به خصوص ناامیدکننده، استیو تمام بازی خود را به یک باشگاه خالی تحویل داد و با این سوال که آیا انتخاب درستی برای دنبال کردن کمدی به عنوان یک حرفه انجام داده است یا خیر.

علیرغم این چالش ها، استیو به پالایش و تقویت هنر خود ادامه داد. برنامه های روزمره او با گذشت زمان طولانی تر شد، از دقایق صرف در دبیرستان تا نمایش های ده دقیقه ای در اوایل دهه بیست سالگی. در نوزده سالگی، او هر هفته به مدت بیست دقیقه اجرا داشت – حتی برای اینکه این روال به اندازه کافی طولانی شود، به خواندن اشعار در طول نمایش متوسل می شد. در طول همه اینها، استیو به تکمیل مهارت‌های خود و کسب تجربیات ارزشمند متعهد ماند.

استیو علاوه بر تقویت مهارت های خود در استندآپ، به نوشتن برای تلویزیون نیز پرداخت. این به او اجازه داد تا در معرض دید بیشتری قرار بگیرد و در نهایت در برنامه های گفتگوی محبوبی مانند The Tonight Show و Saturday Night Live حضور پیدا کند. در اواسط دهه ۱۹۷۰، استیو راه خود را در صنعت سرگرمی افزایش داد و مهمان دائمی این برنامه های معتبر شد.

پس از نزدیک به پانزده سال تلاش، پشتکار و اراده، سرانجام استیو مارتین به شهرت رسید. او تورهای ملی گسترده ای را آغاز کرد و تعداد قابل توجهی از شهرها را در مدت زمان بسیار کوتاهی پوشش داد. هزاران هزار نفر به نمایش های او هجوم آوردند، مشتاق تماشای نبوغ کمدی که آنقدر درباره اش شنیده بودند.

صعود سریع استیو به ستاره شدن باعث شد تا او به یکی از موفق ترین و محبوب ترین کمدین های نسل خود تبدیل شود. او ثابت کرد که با اشتیاق، فداکاری و تعهد تزلزل ناپذیر به حرفه خود، حتی پسر جوانی که کتاب های راهنما در دیزنی لند می فروشد، می تواند بزرگ شود تا در صحنه جهانی به عظمت دست یابد. و بنابراین، از طریق این سفر خودیابی و پشتکار است که ما نام استیو مارتین را نه تنها به عنوان یک کمدین مشهور، بلکه به عنوان نمونه ای الهام بخش از آنچه سخت کوشی و اراده می تواند انجام دهد، به یاد می آوریم.

چگونه با انگیزه بمانیم

کتاب زندگینامه قابل توجه استیو مارتین به نام Born Standing Up  منتشر شده است. این کتاب نگاهی روشنگرانه به دنیای کمدی و آنچه برای استقامت در درازمدت لازم است ارائه می دهد. کمدی برای افراد ضعیف نیست. تصور کنید با ترسی روبرو می شوید که باعث ناراحتی بیشتر مردم می شود – تنها ایستادن روی صحنه و ناتوانی در برانگیختن حتی یک خنده. با این حال، استیو مارتین هفته به هفته با این چالش برای هجده سال حیرت انگیز مواجه شد. همانطور که او توضیح می دهد، “۱۰ سال صرف یادگیری، ۴ سال صرف پالایش، و ۴ سال به عنوان یک موفقیت بزرگ.”

تعهد مارتین به هنر خود هم الهام‌بخش و هم قابل تأمل است. این سوال را مطرح می‌کند که چرا برخی از افراد، مانند او، می‌توانند به عادت‌های خود پایبند باشند – چه جوک‌سازی کامل، طراحی کارتون یا تسلط بر یک ساز – در حالی که بسیاری دیگر برای حفظ انگیزه تلاش می‌کنند. چه عواملی در ایجاد عاداتی نقش دارند که ما را به سمت خود می کشاند تا عادت هایی که محو می شوند؟ دانشمندان سال‌ها را به مطالعه این سوال اختصاص داده‌اند، و اگرچه هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد، یکی از یافته‌های ثابت‌شده این است که کلید حفظ انگیزه و دستیابی به سطوح اوج میل در کار کردن بر روی وظایفی با «مشکل قابل کنترل» نهفته است. “

درست همانطور که استیو مارتین با ترس‌های خود روبرو شد و مهارت‌های خود را طی سال‌ها فداکاری تقویت کرد، ما نیز می‌توانیم از پیگیری کارهایی که ما را به چالش می‌کشند، اما طاقت‌فرسا نیستند، سود ببریم. با یافتن نقطه شیرین بین آسانی و سختی، محیطی را ایجاد می کنیم که رشد در آن امکان پذیر باشد و در عین حال دست یافتنی را احساس کنیم. این تعادل به حفظ انگیزه کمک می کند و تمایل ما را برای ادامه کار برای رسیدن به اهدافمان تقویت می کند.

در پایان، سفر استیو مارتین در کمدی به عنوان نمونه ای قدرتمند از آنچه می توان با پشتکار و فداکاری به دست آورد، عمل می کند. با رویارویی مداوم با چالش‌ها و تلاش برای وظایفی با «مشکل‌های قابل مدیریت»، ما نیز می‌توانیم پتانسیل خود را باز کنیم و در هر تلاشی که انتخاب می‌کنیم به موفقیت برسیم.

قانون طلایی

مغز انسان در برابر چالش‌ها رشد می‌کند، تا زمانی که در محدوده بهینه دشواری قرار داشته باشند. وقتی نوبت به بازی تنیس می رسد، اگر به طور مداوم در برابر یک کودک چهار ساله بازی کنید، بازی به سرعت برای شما بسیار آسان و یکنواخت می شود و منجر به خستگی می شود. از سوی دیگر، اگر بخواهید در مقابل بازیکن حرفه ای مانند راجر فدرر یا سرنا ویلیامز قرار بگیرید، مسابقه بسیار چالش برانگیز خواهد بود و باعث بی انگیزگی و به طور بالقوه دلسردی می شود.

یک سناریوی جذاب تر، بازی تنیس در برابر فردی است که دارای سطح مهارتی قابل مقایسه با شما است. در این شرایط، با پیشرفت بازی، ممکن است برخی از امتیازها را به دست آورید و برخی دیگر را از دست بدهید و در نهایت آن را به مسابقه ای نزدیک تبدیل کنید. اگر همه چیز خود را به کار بگیرید، شانس خوبی برای پیروز شدن دارید، اما تنها در صورتی که واقعاً بر روی کار انجام شده تمرکز کنید. این سناریو نمونه‌ای از قانون گلدی لاکس است که بیان می‌کند انسان‌ها هنگام کار روی کارهایی که از نظر سختی درست هستند – نه خیلی سخت و نه خیلی آسان – اوج انگیزه را تجربه می‌کنند.

قانون گلدیلاکس را می توان در جنبه های مختلف زندگی از جمله رشد شغلی و پیشرفت شخصی به کار برد. به عنوان مثال، کار کمدی مارتین به عنوان یک تصویر عالی از این قانون در عمل عمل می کند. او هر سال برنامه استندآپ خود را با اضافه کردن مطالب جدید گسترش می‌داد و در عین حال چند جوک آزمایش شده را حفظ می‌کرد که تضمینی برای برانگیختن خنده تماشاگران بود. با انجام این کار، او تعادل کاملی را بین موفقیت و فضای پیشرفت ایجاد کرد، و اطمینان حاصل کرد که انگیزه خود را برای ادامه تصحیح حرفه‌اش بدون احساس شکست مداوم یا دلسرد باقی می‌ماند.

در نتیجه، یافتن و حفظ یک منطقه دشواری بهینه برای درگیر نگه داشتن افراد و با انگیزه نگه داشتن آنها بسیار مهم است. خواه تنیس بازی کردن در برابر حریف شایسته یا تقویت مهارت های خود به عنوان یک کمدین، پیروی از قانون گلدی لاکس می تواند به طور قابل توجهی سطح عملکرد و رضایت کلی را در جنبه های مختلف زندگی افزایش دهد.

پیشرفت خود را اندازه گیری کنید

اگر می خواهید بیاموزید که چگونه با انگیزه بمانید و به اهداف خود برسید، یک عنصر اساسی دوم از پازل انگیزه وجود دارد که باید درک شود. این جنبه حیاتی شامل یافتن تعادل کامل بین کار سخت و شادی است. کار بر روی وظایف با سطح بهینه دشواری نه تنها می تواند به شما انگیزه دهد، بلکه به عنوان منبع اصلی رضایت در زندگی عمل می کند.

گیلبرت بریم، روانشناس، بر اهمیت کار بر روی وظایف در سطح دشواری مناسب، نه خیلی چالش برانگیز و نه خیلی آسان، تأکید کرد. هنگامی که افراد درگیر چنین وظایفی هستند، اغلب احساس شادی و رضایتی را تجربه می کنند که به طور قابل توجهی به شادی کلی آنها کمک می کند.

این ترکیب شادی و اوج عملکرد گاهی اوقات به عنوان “جریان” نامیده می شود، که وضعیت روانی است که توسط ورزشکاران و مجریان زمانی که “در منطقه” هستند تجربه می کنند. جریان زمانی اتفاق می‌افتد که یک فرد آنقدر روی کار در حال انجام تمرکز دارد که همه چیز محو می‌شود و به او اجازه می‌دهد به حداکثر پتانسیل خود دست یابد.

با این حال، رسیدن به اوج عملکرد به چیزی بیش از کار کردن بر روی وظایف با درجه دشواری مناسب نیاز دارد. همچنین مستلزم نظارت بر پیشرفت فرد در زمان واقعی است. جاناتان هایدت روانشناس پیشنهاد می کند که دریافت بازخورد فوری در مورد اینکه چقدر خوب در هر مرحله انجام می دهید برای ورود به یک وضعیت جریان بسیار مهم است.

دیدن خود در حال پیشرفت فوری می تواند بسیار انگیزه دهنده باشد. به عنوان مثال، کمدین استیو مارتین یک جوک می گوید و بلافاصله متوجه می شود که آیا بر اساس خنده تماشاگران کار می کند یا خیر. تقویت مثبتی که او از یک شوخی موفق دریافت کرد، می‌تواند به راحتی بر ترس‌هایش غلبه کند و او را تشویق کند تا هفته‌ها برای تکمیل حرفه‌اش تلاش کند.

در سایر جنبه‌های زندگی، اندازه‌گیری پیشرفت ممکن است متفاوت به نظر برسد، اما برای دستیابی به تعادل بین انگیزه و شادی به همان اندازه مهم است. به عنوان مثال، در تنیس، بازخورد فوری بر اساس اینکه آیا امتیاز را کسب کرده اید یا خیر، دریافت می کنید. صرف نظر از اینکه چگونه ارزیابی می شود، مغز انسان برای تجسم پیشرفت های ما به روشی نیاز دارد تا انگیزه خود را حفظ کنیم. ما باید بتوانیم پیروزی های خود را ببینیم.

دو قدم برای ایجاد انگیزه

اگر بخواهیم رمز و راز چگونگی با انگیزه ماندن در درازمدت را بشکنیم، می‌توانیم به سادگی بگوییم: به قانون طلایی‌ها بچسبید و روی کارهایی با دشواری قابل کنترل کار کنید. پیشرفت خود را اندازه گیری کنید و در صورت امکان بازخورد فوری دریافت کنید. تمایل به بهبود زندگی آسان است. چسبیدن به آن داستان متفاوتی است. اگر می خواهید برای همیشه با انگیزه بمانید، پس با چالشی که درست است شروع کنید، پیشرفت خود را بسنجید و این روند را تکرار کنید.

  1. برای از بین بردن رمز و راز بلندمدت با انگیزه ماندن، می‌توان گفت: به قانون گلدی لاکس بچسبید، که پیشنهاد می‌کند روی کارهایی کار کنید که نه خیلی آسان و نه خیلی دشوار، بلکه در سطح بهینه چالش هستند. این اصل بر این ایده استوار است که افراد زمانی بهترین عملکرد را دارند که بین دست کم گرفتن و دست کم گرفتن توانایی های خود تعادل پیدا کنند. با انتخاب کارهایی با دشواری قابل کنترل، می توانید سطوح انگیزه خود را حفظ کنید و بدون احساس خستگی یا بی حوصلگی احساس موفقیت را تجربه کنید.
  2. اندازه گیری پیشرفت و دریافت بازخورد فوری برای حفظ انگیزه در دراز مدت بسیار مهم است. هنگامی که پیشرفت خود را دنبال می کنید، به شما اجازه می دهد تا ببینید چقدر پیشرفت کرده اید و شما را تشویق می کند که به حرکت رو به جلو ادامه دهید. بازخورد فوری می‌تواند انگیزه‌ای قوی باشد، زیرا فرصتی برای تعدیل و بهبود فراهم می‌کند، که به حفظ تعامل و علاقه به کار در دست کمک می‌کند.

با انگیزه ماندن برای خیر، به چیزی بیش از این نیاز دارد که بخواهید زندگی خود را بهبود بخشید. این کار مستلزم تلاش مداوم و پشتکار است. کلید شروع با چالش‌هایی است که قابل مدیریت هستند، اما همچنان شما را اندکی از منطقه آسایش خود خارج می‌کنند و به رشد و توسعه در طول زمان اجازه می‌دهند. با اندازه گیری پیشرفت خود و تکرار این روند به طور منظم، می توانید پایه ای قوی برای انگیزه و موفقیت بلند مدت ایجاد کنید.

دیدگاهتان را بنویسید