اسکن های تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI) و توموگرافی کامپیوتری (CT) تکنیک های پزشکی پیشرفته ای هستند که امکان تجسم دقیق ساختار مغز را فراهم می کنند. علیرغم اثربخشی آنها در نشان دادن جنبه های مختلف مغز، این روش های تصویربرداری در حال حاضر توسط پزشکان برای تشخیص اختلال دوقطبی استفاده نمی شود. در عوض، متخصصان سلامت روان در درجه اول به مصاحبههای تشخیصی کامل برای شناسایی و تایید این وضعیت در بیماران تکیه میکنند.
اگرچه ام آر آی و سی تی اسکن به عنوان یک ابزار تشخیصی مستقیم برای اختلال دوقطبی عمل نمی کنند، محققان با استفاده از این تکنیک های تصویربرداری به بررسی تأثیر این اختلال بر جنبه های عملکردی و ساختاری مغز ادامه می دهند. هدف دانشمندان با بررسی ویژگیهای منحصربهفردی که مغز آسیبدیده ممکن است نشان دهد، درک بهتر علل زمینهای و درمانهای بالقوه اختلال دوقطبی است. این تحقیقات در حال انجام نویدبخش پیشرفت دانش ما و بهبود مدیریت این وضعیت پیچیده سلامت روان است.
اسکن مغز و اختلال دوقطبی چه ارتباطی با هم دارند؟
با بررسی ارتباط بین اسکن مغز و اختلال دوقطبی، درک این نکته ضروری است که اگرچه این اسکن ها برای تشخیص این بیماری استفاده نمی شوند، اما می توانند به رد سایر بیماری ها با علائمی مشابه علائم اختلال دوقطبی کمک کنند. اینها ممکن است شامل شرایطی مانند آسیب مغزی، تومور یا سکته باشد. اکثر افرادی که تحت اسکن مغزی مربوط به اختلال دوقطبی قرار می گیرند، این کار را برای اهداف تحقیقاتی انجام می دهند تا دلایل تشخیصی.
اسکن مغز نقش اساسی در شناسایی ساختارهای دخیل در فرآیندهای مختلف بیماری و تعیین اینکه آیا عملکردها یا تفاوتهای خاص با وضعیت سلامت روانی مانند اختلال دوقطبی مرتبط است یا خیر، ایفا میکند. کارشناسان بر این باورند که ممکن است تفاوتهای ساختاری در مغز افراد مبتلا به اختلال دوقطبی وجود داشته باشد، اما تحقیقات بیشتر برای ایجاد این نظریه ضروری است.
یک مطالعه تصویربرداری در سال ۲۰۱۸ نتایج متناقضی در مورد ضخامت ماده خاکستری قشر مغز در نواحی پیشانی، جداری و زمانی هر دو نیمکره مغز به دست آورد (منبع مطلب). این تفاوت ها به طور بالقوه می تواند به داروهای خاصی مانند لیتیوم نسبت داده شود. با این حال، برای روشن شدن این پیوند، تحقیقات بیشتری لازم است.
آمیگدال، یک جزء حیاتی در پردازش عاطفی، همچنین در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در مقابل افسردگی، رفتار متفاوتی دارد. یک مطالعه کوچک در سال ۲۰۱۹ نشان می دهد که سمت چپ آمیگدال ممکن است کمتر فعال باشد و به سایر نواحی مغز افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در مقایسه با افرادی که افسردگی را تجربه می کنند متصل باشد (منبع مطلب).
متأسفانه تشخیص های اشتباه در موارد اختلال دوقطبی رایج است و حدود ۶۰ درصد از بیماران در ابتدا به اشتباه به عنوان مبتلا به افسردگی شناخته می شوند. اسکن تصویربرداری ممکن است در نهایت راهی برای تمایز بین این دو شرایط ارائه دهد، اما قبل از اینکه این امر به واقعیت تبدیل شود، تحقیقات و مطالعات گستردهتری مورد نیاز است.
تشخیص اختلال دوقطبی
اختلال دوقطبی یک وضعیت سلامت روان پیچیده است که با دورههایی از اوج و فرودهای هیجانی شدید مشخص میشود که در مجموع به عنوان نوسانات خلقی شناخته میشوند. در حالی که پیشرفتها در فناوریهای تصویربرداری عصبی، عملکرد پیچیده مغز را روشن کرده است، اما در حال حاضر برای تشخیص اختلال دوقطبی استفاده نمیشود.
در عوض، متخصصان سلامت روان ترکیبی از معاینات فیزیکی، آزمایشهای آزمایشگاهی و پرسشنامههای کامل را برای شناسایی اختلال دوقطبی و رد سایر شرایط پزشکی بالقوه که باعث علائم میشوند، به کار میگیرند. راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویرایش پنجم (DSM-5)، به عنوان راهنمای پزشکان در ارزیابی اینکه آیا یک فرد معیارهای یک وضعیت سلامت روان را برآورده می کند یا خیر، عمل می کند.
اختلال دوقطبی یک تشخیص برای همه نیست. در اشکال و درجات مختلف شدت ظاهر می شود. DSM-5 به متخصصان کمک می کند تا بین این انواع تمایز قائل شوند تا از تشخیص دقیق اطمینان حاصل کنند. در اینجا سه نوع اصلی وجود دارد:
- اختلال دوقطبی I: طبق گفته موسسه ملی سلامت روان (NIMH) برای دریافت این تشخیص، فرد باید حداقل یک دوره شیدایی را تجربه کرده باشد که حداقل هفت روز طول کشیده است. دوره های شیدایی ممکن است آنقدر شدید باشد که نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشد و دوره های افسردگی نیز رخ می دهد که معمولا حداقل دو هفته طول می کشد (منبع مطلب).
- اختلال دوقطبی II: این شکل شامل الگویی از اپیزودهای افسردگی و دوره های هیپومانیک است اما نه دوره های کاملا شیدایی. NIMH آن را چنین تعریف میکند: یک فرد دورههای افسردگی را در کنار دورههای شیدایی کمتر شدید، معروف به هیپومانیا، تجربه میکند که معیارهای یک دوره شیدایی کامل را برآورده نمیکند (منبع مطلب).
- اختلال سیکلوتیمیک (سیکلوتیمیا): این نوع اختلال دوقطبی با دوره های متناوب علائم هیپومانیک و علائم افسردگی مشخص می شود که حداقل دو سال در بزرگسالان یا یک سال در کودکان و نوجوانان طول می کشد. این دوره ها معیارهای یک دوره هیپومانیک یا افسردگی کامل را برآورده نمی کنند (منبع مطلب).
در نتیجه، تشخیص اختلال دوقطبی شامل یک رویکرد چند وجهی است که فراتر از اسکنهای تصویربرداری عصبی است. متخصصان سلامت روان با بررسی جنبه های مختلف سلامت جسمانی، نتایج آزمایشگاهی و تجربیات شخصی افراد از طریق یک کتابچه راهنمای تشخیصی ساختاریافته مانند DSM-5، می توانند به طور دقیق نوع و شدت اختلال دوقطبی را شناسایی کنند و درمان و حمایت بهتری را امکان پذیر کنند.
علائم اختلال دوقطبی
شدت و مدت این اپیزودهای خلقی بسته به نوع اختلال دوقطبی می تواند بسیار متفاوت باشد. اختلال دوقطبی I شامل دوره های شیدایی شدیدتر است، در حالی که اختلال دوقطبی II علائم هیپومانیک با شدت کمتری را به دنبال دارد که عملکرد روزانه را به طور قابل توجهی مختل نمی کند.
علائم دوره شیدایی، همانطور که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا تعریف شده است، ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- کاهش نیاز به خواب، که اغلب منجر به بیدار ماندن برای روزها بدون خستگی می شود.
- افزایش یا تندتر گفتار که با افکار سریع و تحت فشار مشخص می شود که به سختی می توان آنها را قطع کرد.
- افکار مسابقه ای غیرقابل کنترل، تمرکز بر یک کار یا مکالمه را دشوار می کند.
- افزایش فعالیت یا رفتار مخاطره آمیز، مانند خرج کردن ناگهانی، رانندگی بی احتیاطی، یا درگیر شدن در رابطه جنسی ناامن.
علائم هیپومانیک نسبت به علائم شیدایی شدت کمتری دارد، اما همچنان می تواند در عملکرد روزانه اختلال ایجاد کند. اینها ممکن است شامل افزایش انرژی، افزایش عزت نفس و افزایش خلاقیت باشد. با این حال، آنها معمولاً منجر به اختلالاتی در کار، روابط یا سایر جنبههای زندگی نمیشوند که اغلب در طول دورههای جنون کامل دیده میشوند.
از سوی دیگر، یک دوره افسردگی اساسی با احساس شدید غم یا ناامیدی و همچنین از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که قبلاً از آنها لذت می بردید، مشخص می شود. سایر علائم رایج عبارتند از:
- احساس بی ارزشی یا گناه
- خستگی یا کمبود انرژی
- تغییر در الگوهای خواب، مانند بی خوابی یا پرخوابی
- تغییرات قابل توجه در اشتها، که منجر به افزایش یا کاهش وزن می شود
- مشکل در تمرکز یا تصمیم گیری
- افکار مرگ یا خودکشی
این دوره های افسردگی می تواند هفته ها یا ماه ها طول بکشد و ممکن است برای مدیریت و کاهش علائم به درمان حرفه ای نیاز داشته باشد.
درمان اختلال دوقطبی
اختلال دوقطبی یک بیماری مزمن است که بر خلق و خو، سطح انرژی و توانایی فرد برای انجام کارهای روزانه تأثیر می گذارد. در حالی که قابل درمان نیست، می توان آن را با کمک مداخلات درمانی مختلف مدیریت و درمان کرد. برنامه درمانی اغلب شامل دارو و روان درمانی برای رفع علائم و کمک به بیماران برای داشتن زندگی سالم تر است.
به گفته موسسه ملی سلامت روان (NIMH)، چندین عنصر کلیدی در درمان اختلال دوقطبی وجود دارد که ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد. این شامل (منبع مطلب):
- تثبیت کننده های خلق و خو : این نوع دارو معمولاً برای مدیریت اختلال دوقطبی تجویز می شود. آنها به تنظیم نوسانات خلقی و جلوگیری از دوره های شیدایی یا افسردگی کمک می کنند. تثبیت کننده های معمول خلق و خوی شامل لیتیوم، والپروات و لاموتریژین است.
- آنتی سایکوتیک های نسل دوم : همچنین به عنوان آنتی سایکوتیک های آتیپیک شناخته می شوند، این داروها اغلب برای مدیریت دوره های شیدایی حاد یا دوره های افسردگی شدید که به خوبی به تثبیت کننده های خلق پاسخ نمی دهند، تجویز می شوند. نمونه هایی از آنتی سایکوتیک های نسل دوم عبارتند از کوتیاپین و اولانزاپین.
- درمان شناختی رفتاری (CBT) : این شکل از روان درمانی که به عنوان آموزش روانی نیز شناخته می شود، می تواند به بیماران کمک کند تا وضعیت خود را بهتر درک کنند و راهبردهای مقابله ای را برای مدیریت علائم خود بیاموزند. ممکن است برای حمایت بیشتر با ریتم درمانی بین فردی و اجتماعی یا خانواده درمانی ترکیب شود.
یافتن ترکیب مناسبی از درمانهایی که برای هر فردی بهترین کارآمد هستند، ضروری است. گاهی اوقات، ممکن است قبل از یافتن داروهایی که نتایج بهینه را ارائه میکند، آزمایش داروهای مختلف نیاز باشد. ارتباط منظم با یک درمانگر و متخصص مراقبت های بهداشتی می تواند به نظارت بر اثربخشی درمان و رسیدگی به هر مشکلی که پیش می آید کمک کند.
برخی از بیماران ممکن است از سایر اشکال درمان نیز بهره مند شوند، مانند:
- درمان تشنج الکتریکی (ECT) : این یک درمان بسیار موثر برای دوره های افسردگی شدید و شیدایی است، به ویژه زمانی که دارو یا درمان مفید نیست. ECT شامل ارسال تحریک الکتریکی به مغز در زمانی که بیمار تحت بیهوشی است.
- تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال (TMS) : این درمان از امواج مغناطیسی برای تحریک مناطق خاصی از مغز استفاده می کند. اگرچه هنوز برای اختلال دوقطبی در حال مطالعه است، TMS در مدیریت علائم امیدوارکننده بوده و ممکن است جایگزین مناسبی برای دارو باشد.
همیشه قبل از شروع هر گونه ویتامین، دارو یا مکمل جدید با متخصص مراقبت های بهداشتی خود مشورت کنید. حتی محصولات “طبیعی” می توانند با داروها تداخل داشته باشند و عوارض جانبی ناخواسته ای ایجاد کنند.
در نتیجه، اختلال دوقطبی یک وضعیت پیچیده است که نیاز به درمان و مدیریت مداوم دارد. با همکاری نزدیک با متخصصان مراقبت های بهداشتی و بررسی گزینه های مختلف درمانی، بیماران می توانند بهترین رویکرد را برای مدیریت علائم خود و بهبود کیفیت زندگی خود بیابند.
کلام پایانی
- اگرچه اسکن مغز معمولاً در تشخیص اختلال دوقطبی استفاده نمی شود، اما محققان از آن برای بررسی این بیماری استفاده می کنند. این کار اکتشافی میتواند راه را برای روشهای تشخیصی دقیقتر در آینده هموار کند و همچنین ممکن است به بهبود گزینههای درمانی کمک کند.
- در حال حاضر متخصصان سلامت روان با انجام مصاحبه بالینی اختلال دوقطبی را تشخیص می دهند. پس از تکمیل، می توانید با پزشک خود برای ایجاد یک برنامه درمانی مناسب که نیازهای خاص شما را برطرف می کند، همکاری کنید. با یک رویکرد درمانی مناسب، می توان اختلال دوقطبی را به طرز ماهرانه ای مدیریت و کنترل کرد. توجه به این نکته ضروری است که هدف اصلی این تکنیک های تشخیصی پیشرفته، ارائه دقت بهتر در شناسایی شرایط و در نهایت بهبود کیفیت کلی زندگی افراد مبتلا به آن است.